تق!تق!تق! مشمولم درو باز کن منم خاله...
سلام عخشم!
خوبی عزیزه خاله؟
الهی خاله قربون اون لگدات بره که هر موقع دستم و میذارم و اسمت و صدا می کنم شروع می کنی به لگد زدن
جیگرم اولین لگدت ٣شب پیش بود که نصفه شب ساعتای ٣ صبح محکم لگد میزدی ، مامان حدیثی سریع منو صدا کرد و گفت :فاطمه بدو که شروع کرده...
منم بدو بدو اومدم و دستم و گذاشتم اولش چیزی احساس نکردم و خورد تو حالم ولی وقتی صدات کردم و گفتم ستاره ی خاله یه لگد واسه خاله بزن یهو یه لگد محکم زدی!
وااااااااااااااااااااااااااای اگه بدونی چه حالی شدمبخدا خر کیف شده بودم!!!!
همش قربون صدقت می رفتم جدیدا کلی باهات بچه گونه حرف می زنم
آخه الان چند روزه که تو و مامان حدیثی اومدید پیشمون تا اتاقتون و کاغذ دیواری کنن منم از این بابات خیلی خوشحالم
آخه من با وجود مامان حدیث خیلی آرامش دارم خیلی دوسش دارم
البته بگم هاااااا ستاله خانومم خیلی دوست دارم
اصلا کلا همتون و خیلی دوست دارم، هم تورو ، هم مامان حدیثی رو، هم بابا مهدیت و ، هم دایی هادی رو، هم زن دایی فروغ رو......
عاشقتونم
خوب مامانای گل باید من و ببخشن که این چند روز حاله به روز کردن وبلاگ و نداشتم
یه چند روزی بود که خیلی دپرش بودم
ولی خدا رو شکر با اومدن ستاره خانوم و اجی حدیثم حالم خیلی بهتر شده
ایشالا از این به بعد زود زود پست می ذارم...
مهتون و دوست دارم
فعلا